
به عقيده اکثر روانشناسان اجتماعي، نگهداري از حيوانات وحشي در منزل نشانهاي از خلأ فرهنگي و پارهاي از عقدههاي روحي و رفتاري و نيز کمبودهايي در زندگي شخصي افراد است به طوري که آنان با هزاران بهانه واهي همچون تنهاييهاي مدرنيته و بيرحميهاي روزگار، سعي در سرپوش گذاشتن همنشيني خود به عنوان اشرف مخلوقات با حيوانات وحشي دارند؛ بيشک وابستگي عاطفي به حيوانات به ويژه در کودکان و نوجوانان منجر به بروز ضربههاي روحي شديدي به آنها ميشود و حتي در مواردي از جمله مرگ و دوري حيوان از صاحبش، اين ضربات روحي جبرانناپذير خواهد بود.
به گفته مشاور کميسيون اجتماعي مجلس، انتخاب بعضي از جانوران مثل سوسمار، ايگو، مار پنتون، بوآ و انواع پرندگان مانند کاسکو، طوطي در کنار نگهداري سگهاي زينتي، ميمون، شير، پلنگ و خرس بيانگر ناهنجاري رفتاري «خودنمايشي» فرد است که تقليدي کورکورانه از زندگي افرادي است که در ممالک ديگر از اين کارها ميکنند.
ابهري ميگويد: اينگونه افراد بايد به فلسفه نگهداري از حيوانات توجه کرده و زيانهاي پزشکي و انساني اين همزيستي را بررسي کنند و نيز مطمئن باشند که مکتب مقدس ما با تاکيدهاي خود در مورد دوري از جانوران و مراقبتهاي بهداشتي از آنان دستورات بسيار مفيد و موثري دارد.
براستي مهرباني با حيوانات يا دادن خوراک به آنان -که يک رفتار انساني است- با بغلکردن و بوسيدن و آرايشگاه بردن و .... يکي است و آيا اين رفتارها توجيه عقلي دارد؟ بهتر است کمي بينديشيم.
